جدول جو
جدول جو

معنی ابن سمعون - جستجوی لغت در جدول جو

ابن سمعون
(اِ نُ سَ)
ابوالحسین محمد بن احمد بن اسماعیل واعظ بغدادی. وفات 387 ه. ق. کلمات قصار او در مواعظ معروف است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ ؟)
محمد بن عبدالله. از شاگردان ابومعشر و کتاب المدخل الی صناعه النجوم از اوست. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ مَ)
طبیب اندلسی، معاصر حاجب محمد بن ابی عمر منصور. در 391 ه. ق. درگذشته است. ابن ابی اصیبعه گوید او طبیب مبرز و در مفردات ادویه مخصص بود. او راست کتابی در ادویۀ مفرده که ظاهراً از میان رفته است و کتابی در اقرابادین
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
نورالدین ابوالحسن علی بن سودون بشغاوی. ولادت او به قاهره بود در آنجا فقه آموخت و از قاهره به شام شد و در دمشق وفات یافت. از مؤلّفات اوست: نزهه النفوس و مضحک العبوس و قره الناظر و نزهه الخاطر. وفات به سال 878 یا 869 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوعبدالله محمد بن سحنون ندرومی. اصل او از ندرومه از اعمال تلمسان، و مولد او قرطبه است (580 ه. ق.). سپس به اشبیلیه رفته و دانش طب از ابن رشد فراگرفته است و تلخیص کتاب المستصفی از اوست و او در خدمت ناصر و مستنصر وسپس ابوالنجا سالم بن هود و برادرش عبدالله بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابومحمد عبدالحق بن ابراهیم اشبیلی. مولد او مرسیه به سال 614 ه. ق. و وفات به مکه در سنۀ 668. ابن سبعین حکیم و صاحب طریقتی خاص در تصوف بوده است آنگاه که در سبته میزیست فردریک دویم از علمای آنجا سوءالاتی کرد و ابن سبعین جواب آن سوءالها بنوشت، و شهرت او نزد مسیحیان بیشتر از طریق اجوبۀ مذکوره است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
بهاءالدین ابوالمعالی محمد بن حسن، ملقب به کافی الکفاه (495-562 ه. ق.). از علمای لغت. در زمان خلفای بنی عباس متصدی مناصب خطیر بوده. در آخر مستنجد خلیفه بر او خشم گرفت و وی رابزندان افکند و او در همان حبس درگذشت. وی عالمی لغوی است و مجموعه ای به نام التذکره تألیف کرده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ)
ملقب بصدرالدین. یکی از امرای سلطان علاءالدین محمد بن تکش خوارزمشاه. آنگاه که سلطان اسیر ترکان ختا شد ابن مسعود با وی بود و برای خلاص سلطان تدبیری اندیشیده خود را سلطان و سلطان را خادم خویش گفت و به آوردن زری که بپاسبانان نوید داده بود سلطان را به نام خادم به خوارزم فرستاد و سلطان بدین چاره از بند مستخلص شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ)
کنیت چند تن از امرای وهابی، و این سلسله از 1147 ه. ق. تا امروز بجزیرهالعرب فرمانروائی دارند: 1- محمد بن سعود، او نخستین کس از این خاندان است که مذهب وهابی گرفت و بنصرت محمد بن عبدالوهاب مؤسس و بانی این مذهب برخاست. وفات 1179 ه. ق. 2- عبدالعزیز بن محمد بن سعود، او احسا و قطیف را تصرف کرد و بر سواحل خلیج فارس دست یافت و به سال 1216 ه. ق. کربلای معلی را غارت کردو گروهی از مردم آنجا را بکشت و مکه و طائف را تسخیر کرد و عمان را مطیع ساخت و عاقبت در سال 1218 ه. ق. به دست مردی شیعی بمسجد درعیه کشته شد. 3- سعود بن عبدالعزیز، بزمان او وهابیان به بغداد و بار دیگربعمان و مکه و مدینه و حوران حمله بردند و نام سلطان از خطبه بیفکندند و محمدعلی پاشا از جانب سلطان محمودخان عثمانی بدفع آنان مأمور گشت و او طوسون پاشا فرزند خویش را بجدال آنان فرستاد و در چندین میدان وهابیان مغلوب و شهرهای متصرفی خویش را یکی پس از دیگری از دست بدادند تا به هشتم جمادی الاولای 1229 ه. ق. سعود در 61 سالگی بدرعیه درگذشت. 4- عبدالله بن سعود، به زمان او طوسون پاشا و بعد از او ابراهیم پاشا جنگ با وهابیان را تعقیب کرد و درعیه را متصرف شد، و عبدالله بن سعود را با کسان و بقیۀ اولاد محمد بن عبدالوهاب دستگیر کردند و به اسلامبول فرستادند و در قسطنطنیه به سال 1233 ه. ق. همگی را بیاویختند. 5- مشاری بن سعود، برادر عبدالله سابق الذکر، او بار دیگر در درعیه تسلطگونه ای داشت لکن مأمور محمدعلی پاشا او را گرفتار و در 1235 ه. ق. به مصر روانه کرد و وی در راه بمرد. 6- ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود، پس از مرگ مشاری بن سعود در شهر ریاض قدرتی به دست کرد مصریان وی را از آن شهر براندند، او بار دیگر بر این شهر دست یافت و از آن وقت مقر حکومت وهابیان از درعیه بریاض منتقل گشت و تاکنون هم بدانجاست. ترکی بر احسا دست یافت و بحرین را نیز مطیع ساخت و در سال 1249 ه. ق. به دست مشاری بن عبدالرحمن کشته شد. 7- مشاری بن عبدالرحمن بن مشاری بن حسن بن مشاری بن سعود. 8- خالد بن سعود (1255- 1257 ه. ق.). 9- عبدالله بن ثنیان بن ابراهیم بن ثنیان (1257- 1259 ه. ق.). 10- فیصل بن ترکی، یک بار از 1249 تا 1255 ه. ق. و بار دیگر از 1259تا 1282. 11- عبدالله بن فیصل بن ترکی (1282- 1287 ه. ق. و بار دیگر 1300-1301 و نوبت سوم در حدود 1304). 12- سعود بن فیصل بن ترکی (1287- 1291). 13- محمد بن سعود. 14- عبدالرحمن بن فیصل. 15- محمد بن فیصل، از خاندان ابن سعود، تا حدود 1300 سلطۀ ضعیفی داشته و در معنی مطیع خاندان بنی رشید امرای شمری بوده است. 16- عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل، با دستیاری شیخ مبارک امیر کویت، ریاض را مسخر کرد (1319 ه. ق.) و بر خاندان ابن رشید مسلط گشت و امروز جز بعض سواحل عربستان تمام جزیره العرب در تحت فرمانروائی اوست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحجاج یوسف بن یحیی بن اسحاق سبتی مغربی. طبیب یهودی، با ابن قفطی معاصر، پدرش در سبته بازرگانی داشت اما او بتحصیل علوم پرداخت و طب و ریاضی آموخت. وقتی ملوک مغرب یهود و نصاری را به قبول دین اسلام اکراه میکردند در ظاهر اسلام آورد ولیکن تهیۀ هجرت کرده رفت و نزد موسی بن میمون یهودی که در آن هنگام در علوم حکمت شهره بود فن خود تکمیل کرد و از آن جا به شام شد و در حلب مسکن گزید و پس از چندی ترک معالجه کرده بتجارت و زراعت مشغول گشت و سفری به عراق و هند رفت و چون مردم از اطراف بلاد به قصد استفادۀ از او بحلب آمدند باز بتدریس و تألیف پرداخت و بار دیگر ملک ظاهر ایوبی او را از خواص خویش و هم بمعالجۀ مردم الزام کرد. او در اوایل ذی الحجۀ 623 ه. ق. به حلب درگذشت. (قفطی)
لغت نامه دهخدا